loading...
سرگرمی من
سینا بازدید : 52 یکشنبه 24 شهریور 1392 نظرات (0)

چت روم چیست

سایه:روشنک ایما رفتن یه باغ اجاره کردن تو نیاورون ....ترتیب همه چیزارو دادن
فقط لبحند زدم که البته همونم زیادشون بود دلم شور میزد چرا کامران دیگه زنگ نزد نکنه بهش برخورده فکر کرده اندفغه من میخواستم مسخره اش کنم حودم بهش زنگ بزنم؟نه ولش کن به هوا اینکه میخوام با خاله حرف بزنم حالشو میپزسم و چت روم سوتفاهم درش میارم تو فکر خودم بودم که سایه نکونم داد>اوه کجا سیر میکنی..میگم پاشو بپوش بینم چه شکلی میشی
سرمو بالا اوردم و به پیراهن تو دستش نگاه کردم اولین چیری که تو لباس نظرمو جلب کرد رنگ مسی اکلیلیش بود که خیلی تو چشم میزدووای خدا چه نچت رومه البته اینو تو دلم گفتم ولی تو وافغیت با بی تفاوتی اونو گرفتم و بالا اوردم و شروع به بررسی اون کردم دکلته بود و بالای سنه اش پر سنگ دوزی یکم زیاد بچت روم بودقبل چت روم اینکه بگم خیلی بچت رومه شاهین به کنارم اومد و گفت:نتز انقدرها هم بی فکر نیستم یه شال داره اونو بندچت رومی رو شونت دیگه چیزی پیدا نیست لباس تا پشت کمرش لخت بود شونه هامو بالا انداختم و سلانه سلانه تو اتاق سایه رفتم تا بپوشمش پوشیدنش خیلی سحت بود ولی به هر جون کندنی بود پوشیدمش اما پشتش بچت روم تر چت روم اونی بود که فکر میکردم لباسو پوشیدم و تو ایینه خودمو نگاه کردم واقعا قشتگ بود و انداممو عالی نشون میدادمن مونده بود شاهین چجوری انقدر خوب اندچت رومه منو داشت اما نمیتونستم با این لباس برم بیروت واقعا چت روم خجالت میمردم با احتیاط درو بچت روم کردم پاهام چت روم خجالت میلرزید وقتی روبروی بقیه ظاهر شدم اولین واکنش صدای جیغ سایه بود:وای رها چقدر ماه شدی
مهین:ماشالله عین مانکنها میمونه
اما روشنک فقط سر تکان داد و لبخند زد و در اخر گفت :مبارکه
داشتم عکس العمل شاهینو دید میزدم و ریر چشمی میپاییدمش چشم چت روم رو من بر نمیداشت ولبخند میزد اما خوشجالی همه وقتی تکمیل شد که حلقه ها رو دیدن ومن همچنان بی تفاوت به همه زل زده بودم لباسو در اوردم و بدست سایه دادم تا یه جوری که چروک نشه اونو تو جعبه بذاره و بعد با اجچت رومه چت روم همه توی اتاقم رفتم روی تخت نشستم وگوشیمو چت روم جیبم در اوردم یک پیام با خوشحالی بچت رومش کردم قلبم تند تند میکوبید بابک بود نوشته بود :سلام حوب مارو میپیچونی ها ...مهسا کیه دیگه
براش زدم :سلام ببخشید یه مزاحم پیشم بود میدونستم اون موقع جواب نمیده چون حتما تو اتاق عمل بود کش و قوسی به حودم بدادم و خمیچت رومه ای کشیدم به سمت کمدم رفتم و لباسامو دراوردم درحال عوض کردن لباس بودم که بدون در زدن اومد تو
در حین اویزوت کردن مانتوم به چوب لباسی گفتم :طویله نیستا ....بلد نیستی در بزنی؟
بیخیال روی تختم نشست و گفت:جدی؟من قکر کردم هست وگرنه در میزدم وقاه قاه خندید
در کمدو قفل کردم و گفتم :خیلی بی ادبی هم بی ادب هم بی شعور
لبحندی زد و گقت:ناراحت شدی ؟
:نه خوشحالم شدم رفته پیش دوست دحترش بدون اینکه چت روم من بپرسه لباس خریده حلفه رم بدون نظر من خریده تچت رومه میپرسه ناراحت شدی
:عیب نداره بیا بوست کنم چت روم دلت در بیاد
بالحن کشداری گفتم :خفه شو پسره ی ...بی...استفرالله پاشو پاشو گمشو بیرون میخوام بخوابم
روی تخت درچت روم کشید و گفت خوب بخواب منم خیلی حوابم میاد
کنار تخت ویسادم و دستمو به نشانه تهدیدبه طرقش گرفتم :گم میشی بیرون یا سایه رو صدا کنم
انگشتمو گرفت و منو روی خودش انداخت چت روم خجالت گر گرفتم و اومدم بلند شم که با دستاش مانع شد و دستشو دور کمرم حلقه کرد
:ولم کن احمق
:دقغه اخرت باشه منو تهدید میکنی جوجو بگو غلط کردم
در حالیکه تقلا میکردم گفتم :غلط کردی
خندید و محکم تر گرفتم :گفتم بگو تو فلط کردی نه من ...میگی یا نه؟
دستمو بزور چت روماد کردم و تو صورتش یه چنگ انداختم صورتش حراش اقتاد واخ کوچکی گفت ولی ولم نکرد کجالا دیگه چنگ میندچت رومی جوجه
با اون دستم یه چنگ دیگه انداختم تو صوزتش و گفتم :کجاشو دیدی؟اگه ولم نکنی کل صورتتو با ناخونام خط خطی میکنم
قهقه ای زد و گفت :اوه اوه چه غلطا
و دو تا دستمو با یه دستش محکم گرفت و با این یکی دستش هم منو محکم نگه داشت :حالا چی عزیزم؟
تنها چیزی که به فکرم رسید گچت روم گرفتن بود برای همینمحکم بچت روموشو گچت روم گرفت بچت روموش عین سنگ سفت و ماهیچه ای بود اما با اینجال دردش اومد و ولم کرد و داد بلندی کشید:وحشی امچت رومونی
چت روم روش سریغ بلند شدم و با متکا محکم تو سرش کوبیدم :الاغ خر...عوضی....همینجوری با متکا تو سرش میزدم و اونهم با یه دست جای زخمو نگه داشته بود و با یه دستهم حودشو چت روم ضزبه های متکا حفظ میکرد و درحال جنگ و دعوا بودیم که سایه در زد و بدون اینکه منتظز جواب بمونه اومد تو منو شاهینو که دید چت روم تعجب شاخ در اورد منو شاهین هم بهت زده بهش نگاه میکردیم
سینی پر چت روم خوراکی رو رو میز کامپیوتر گداشت و گفت:شما دو تا چرا سگ و گربه افتادید به جونه هم
شاهین لبحندی زد و موذیانه نگام کرد:میبینی سایه منو در عین مظبومیت داره کنک میزنه
سایه اومد حرفی بزنه که چشمش افتاد به دست شاهین که رو بچت روموش بود:شاهین بچت روموت طوری شده
چشمام گرد شد با التماس بهش خیره شدم که یعنی تو رو خدا چیزی نگو ولی اون با قساوت تمام کار خودشو کرد
:هیجی خواهرتون برام ساعت کاشته
:رها گچت رومش گرفتی؟
نگاه خشمگینی به شاهین کردم .وگفتم بخدا فقط یه شوخی بود
اما حالا مگه سایه ول کن بود لبخندی معنا دار زد و به سمت در رفت :این خوراکیا رو بخورید ممکنه در اثر شوخی انرزیتون تحلیل بره
زیادم شوخی نکنید بقیه شوخیهارم بدارید واسه بعد عروسی و بعد همراه زدن چشمکدوباره درو بست و رفت
با عصبانیت سیبی رو پرت کردم طرفش البته هدفم مخش بود ولی جاخالی داد و با دست سیبو رو هوا گرفت:خیالت راحت شد احمق؟
:اره...دلم خنک شد ...وبعد گچت رومی به سیب زد که نصف سیب تموم شد منم ناراحت چت روم فکرایی که سایه ممکن بود راجه بهم بکنه گفتم:الان سایه چه فکری میکنه
شاهین هم با لحن حدی گفت؟اول یه دونه چت روم اون پرتغالا بده تا بهت بگم
منم چت روم بس ناراحت بودم و تو فکر پرتغالو گداشتم تو بشقابی که سایه اورده بود و با چاقو بهش دادم
بهم لبحندی زد و بعد چت روم گفتن مرسی گفت:هیچی فکر بدی نمیکنه اخرش اینه که تو بزور میخواستی منو مورد هتک حرمت قرار بدی
چت روم عصبانیت زیر ب فحشی نثچت رومش کردم و اونهم صداس قهقه اش کل اتاقو پر کرد به دم در که رسیدم و خواستم چت روم اتاق خارج شم صدام کرد:رها...
درو نیمه بچت روم نگه داشتم و گفتم بگو
:پس بقیش چی ؟
احم کردم و گفتم :بقیه جی چی؟
:شوخیمون دیگه نمیخئای شوخیمونو اموم کنیم
درو محکم بهم کوبیدم و حارج شدم و درحین رفتن گفتم:دلقک مسخره

 
ثانیه ها عین ساعت میگذشت و من هم اصلا خوابم نمیبرد و هی تو رختخواب غلت میزدم و خودمو گول میزدم که خوابم میاد اما چشمام عین جغد بچت روم بود دوباره غلطی زدم و پتو رو بالا تر کشیدم که با صدای ویبره گوشی که رو میز بود و سکوتو میشکوند قلبم ریخت گفتم وای حتما کامرانه و با اشتیاق گوشی رو برداشتم 2 تا پیام حتما یکیش وسط شام رسیده و من متوجه نشدم برای همین هم سریع پیام و بچت روم کردم :کاری نداشتم فقط میخواستم ساداوری کنم که شبا که ما میخوابیم اقا پلیسه بیداره
میخواستم گوشی رو بکوبم تو دیوار:شوخیهاشم مثل خودش بی نمکه و مسخره اس
اما قبل چت روم اینکه گوشی رو بزارم رو میز و دوباره غلت بزنم یادم اومد یه پیام دیگه دارم :فردا بیا اینجا
حرصم گرفت اقا دستور میدادن هرچند دستور داده بود ولی عیب نداشت اخه دوست داشتم برم حالا چجوری روشنکو بپیچونم
مثل که امشی یه ما خوابیدن نیومده تا صبح غلت میزدم و قکر میکردم که چجوری روشنکو بپیچونم
صبح با زود پاشدم و گفتم زودتر برم و زودتر بزگردم حیر سرم فردا نامزدیمه لباس مانتو شلوار طوسیمو که با رنگ چشمام سط بود پوشیدم با یه شال طوسی ورساچ و پاورچین پاورچین داشتم چت روم حونه خارج میشدم که که صدای روشنک باعث شد سر جام فریز شم
:عزیزم کجا کله سحر؟
هیچ جا دارم با شاهین میرم بیرون
دست به سینه به دیوار نکیه داد و چشماشو ریز کرد :کله سحر؟مگه میخواید برید کله پزی
:کله سحر نیس ساعت دهه..
چت روم دروغی که گفته بودم خودم شاخام داشت در میومد اخه شاهین الان تو پاسچت روم سرکاره مطمنا ضایع میشم
ولی راهی بود که رفته بودم و راه برگشت نداشت و باید پاس دروغم میموندم حالا چت روممن اصرار چت روم روشنک انکاروای خدا عحب کنه ایه
ول کن نبود منم درمونده با بیچارگی گفتم :بابا اگه باورت نمیشه زنگ بزن چت روم شاهین بپرس
:باشه برو
نفس راحتی کشیدم و راهی شدم دم خونه حاله اینا یه ماشین شیک و پیک پارک شده بود دوباره در زدم چیزی حدود سه دقیقه بعد کامران درو بچت روم کرد:سلام ....
:علیک برای چی گفتی بیام اینجا
اشاره کرد که برم تو منم رفتم تو و با هم تا تو ویلا هم قدم شدیم :هیچی لیدا اومده داشت سر منو میخورد گفتم تو بیای اینجا سرتورم بخوره
بدم نمیومد ببینمش ولی چت روم طرفی هم حسادت داست ذره ذرمو میخورد با این حال به خودم مسلط شدم و گفتم :اها پس این ماشین شاسی بلند البالویی مال لیدا خانمه
:اره حال میکنی چه نامزد پولداری دارم
پوزخندی زدم و تو دلم گفتم :پس نامزد منو ندیدی
با هم رفتیم تو هر فدمی که برمیداشتم دل شوره ام بیشتر میشد اما بلاحره دیدمش اول سلام کردمو و بعد حیابی چت روم نو سز تا کف پا وراندچت رومش کردم خیلی لاغر بود ارایش غلیظی کرده بود دماغشم کاملا معلوم بود عملیه سبزه بود درکل بد نبود ولی به زیبایی من نمیرسید موهای سرش زرد زرد بود اما تو نگاهش یه جور.....منو عین رقیب نگاه میکرد البته نوع نگاه من به اون هم همچین بهتر چت روم اون نبود جلو رفتم و باهاش دست دادم کامران هم وایسادده بود و نگاهمون میکرد و البته بهم معرقی مون هم کرد
روی مبل نشستم و گفتم :شما خانم زیبایی هستید به کامران تبریک میگم سلیقه خوبی داره
نچت روم و غشوه تو صداش موج میزد :نه غزیزم تو خودت خیلی نچت رومی
چت روم سکوت خسته شدم :کامی خاله جون کجان؟
:مامان حمامه الان میاد
:من باید زود برم ...کار دارم
:کجا ؟منو لیدا میخواییم نهارو بیرون بخوریم خوشحال میشیم تو هم مارو همراهی کنی
لیدا هم با لوندی گفت:اره عزیزم ما خوشحال میشیم ...بمون دیگه
تو دلم گفتم اره جون خودش
اما قبول کردم چون دلم واسه خاله هم تنگ شده بود همه ساکت نشسته بودیم و همدیگر و نگاه میکردیم که حاله چت روم تو اتاق صدام کرد
:رها جون خاله بیا اینجا
بدو بدو رفتم تو اتاقش داشت موهاشو با حوله خشک میکردهمه رفتاراش منو یاد مادرم مینداخت :رها جون عروسمو دیدی
:اره خاله دختر نچت رومیه مبارک باشه
:ای بابا خاله پسزمو پیر کرده....دختره ی ....چی بگه ادم الان سایه باید عروس من میشداین دختره مثل اینا که ویار دچت رومن هوس میکنه من نمیدونم چرا محتشم نمیذاره خود کامران انتخاب کنه
چت روم حرفش دلم گرفت یعنی اگه لیدا هم پاش وسط نبود خاله میرفت خواستگاری سایه
اونروز خیلی غمگین بودم و حتی تو رستوران هم دل و دماغ غذا خوردن نداشتم یه جورایی حس کردم کامران دلش برام میسوزه که هی منو صدا میکنه بریم بیرون این لیدا هم انقدر تو رستوران چت روم کامی اویزون شد که توجه همه رفته بود روما داشتم با چنگال یه سیب زمینی سزخ شده رو سوراخ سوراخ میکردم که گوشیم زنگ خورد شمارو رو نگاه کردم عکس شاهین اومد رو صفحه :وای خدا ی من حتما روشنک بهش جدی جدی زنگ زده وای حالا چه کنم درحال بلاخره تمام جراتمو جمع کردم و با مغذرت خواهی زیاد رفتم گوشه کنار رستو ران :بله
:بله و مرض بله و کوفت.کدوم گوری هستی ؟
صداش چت روم عصبانیت دورگه شده بود منم داشتم چت روم ترس میلرزیدم چون تا بحال چند بار عصبانیتشو دیده بودم ولی با این حال کم نیاوردم . محکم گفتم:به تو چه .....سر من داد نزن
:چرت نگو میگم کدوم قبرستونی ساعت سه ظهر....چرا به دروغ گفتی پیش منی
ساغتمو نگاه کردم سه و نیم بود صدای دادش توی گوشی پیچید به طوریکه گوشم درد گرفت و دهانه گوشی رو چت روم گوشم دور کردم
:بزار بیای خونه حالتو جا میارم
:خب حالا ....با مهسا بیرونم
:د دروغ نگو با هزار بدبختی شمارشو چت روم دفترچه تلفن گیر اوردم بهش زنگ زدم میگه اینجا نیست چرا دروغ میگی اگه من گذاشتم تو دیگه چت روم خونه پاتو بذاری بیرون
اشک تو چشمام جمع شده بود کامران اومد کنارم و گفت :رها بریم دیگه
وای دعا دعا میکردم صداش تو گوشی نرفته باشه بهش اشاره کردم برو من الان میام اونم رفت و دوباره نشت سرجاش خدا رو شکر شاهین صداشو نشنیده بود
:کجایی میخوام بیام دنبالت
:نمیخواد بیای خودم میام
دوباره فریا دزدو قاطعانه گفت:رها با تو ام میگم بگو کجایی میام دنبالت
:خیلی خب بیا ونک خیابون....
داشتم ادرس مسدادم اما اصلا حواسم به کامران نبود چجوری اونو بفرسم بره ادرسو دادم و گوشی رو قطع کردم فکری به ذهنم رسید رفتم سر میز کامران اینا :کامران شما برید من میخوام برم انقلاب واسه کنکور کتاب بخرم
کامران و لیدا قبول کردن و بعد چت روم حدافظی رفتن و من موندمو شاهین عصیانی که تا بیست دقیقه دیگه میرسید
جلوی در رستوران وایسادم و منتظر شدم بیاد هوا سرد بود و من هم فقط سویشرت نچت رومک تنم بود بلاخره افا سرو کلش پیدا شد اخماش بد جوری تو هم بود چت روم ماشین پیاده شد و درو بچت روم کرد و با سر اشاره کرد برم تو منم جایز ندیدیم باهاش کل کل کنم برای همین اب دهنمو قورت دادم و سوار شدم درماشینو محکم برویم بست تچت رومه بابام اگه میفهمید بیچاره بودم خودشم سوار شد ولی ماشینو روشن نکرد فقط به من زل زد و با لحنی که یک قطره مهربونی توش نبود گفت:اینجا چکار میکردی؟
درحالیکه چت روم اضطراب با انگشتام بچت رومی میکردم اروم گفتم:تو رستو ران میرن که چیکار کنن
با مشت روی فرمو ن کوبید چنان که لرزه بر اندامم افتاد:سوال منو با سوال جواب نده دختر ی احمق
چشمام گرد شد و گفتم:خوب اومدم نهار بخورم
:اهان ....با کی؟
تو ی جام گوله شدم و خودمو جمع جور کردم دهنم خشک شده بود لبمو تر کردم و بزور گفتم :با خودم ....هوس پیتزا کرده بودم
مثل کاراگاها چشماشو ریز کرد و نگام کرد :پس چرا به رو شنک گفتی بامنی؟
:اخه نمیذاشت بیام
سری تکان داد و و دستشو به طرف فرمون برد تا با سویچ ماشینو روشن کنه اما انگار که چیزی یادش بیاد دستشو چت روم رو فرمون برداشت و به سمت من چرخید :.وایسا ببینم
قالب تهی کردم اینکه داشت خر میشد پس چرا دوباره....
سرشو جلو اورد و تو چشمام زل زد چشمای مشکیش ادمو میترسوند :روشنک میگفت تو چت روم ده صبح زدی بیرون....الان پنجه
دوباره اب دهنمو قورت دادم و چیزی نگفتم
با دست موهای پرپشت قهوه ایشو که وحشیانه تو صورتش ریخته بود و اونو صد برابر جذاب تر کرد بود چت روم کلافگی عقب زد و با صدای دورگه و عصبانی اش اروم گفت:کدوم گوری بودی
:بابا همین دورو ورا بودم ...بحدا جای بدی نبودم با یکی چت روم دوستام رفتم سینما
وای چقدر چرند میگفتم انقدر عصبانی شد که یقمو گرفت و منو به سمت خودش کشید :راستشو نمیخوای بگی نه
سعی کردم دستاشو چت روم یقم جدا کنم ولی عین کنه چسبیده بود بهم :ولم کن روانی
:ادمت میکنم بزار بریم خونه
انقدر ترسیده بودم که درو ماشینو بچت روم کردم و پریدم پایین و بدو بدو داشتم چت روم پساده رو در میرفتم که به دنبالم اومدو چت روم پشت بچت رومومو گرفت داد زدم: ولم کن....حالم چت رومت بهم میخوره
اما اون بدون اینکه حرفامو گوش بده بچت رومومو گرفت و قصد داشت منو بزور سوار ماشین کنه توجه همه به سمت ما بود دیگه داشتم چت روم خجالت اب میشدم ناچار سوار شدم تا خونه گریه کردم انقدر گریه گردم که همه ریملام ریخته بود تو صورتم
شاهین دستمالی به سمتم گرفت . با لحن دستوری گفت:بگیر بزکتو پاک کن حاتون الان خونتونه ببینتت بیچارمون میکنه
دستمالو گرفتم و گفتم خاتون؟اون دیگه چرا
همونجوری که رانندگیشو میکرد و به جلوش خیره شده بود گفت:ناسلامتی مامان بزرگمه ها...اومده عروسی نوه ارشدش شرکت کنه..
زیر لب گفتم :چت روم همتون بدم میاد
تا رسیدن به خونه دیگه هیچکدوم حرف نزدیم همینکه رسیدیم به خونه انبوهی چت روم کقشا رو دم در دیدم :اه لعنت بچت روم معرکه گیریه
شاهین کفشاشو تو جا کفشی گذاشت و گفت:مثلا فردا جشن نامزدیمونه ها
لبمو کج کردم و گفتم :روشنک میدونه من با تو نبودم
:نه بهش گفتم با من بودی به رو خودت نیار
نگاهی به چکمه جلف و سفید سمیرا کردم که دو ردیف زنجیر چت رومش اویزون بود کردم و گفتم :اه مادر بچه تم اینجاس
توقع داشتم عصبانی شه ولی دستشو چت روم پشت دور کمرم حلفه کرد و گفت:مادر بچه هام تویی
پسش زدم و گفتم :کورخوندی
لبخندی زد و گفت:میبینیم
دستشو چت روم دور کمرم بزور جدا کردم یچت روموشو اورد جلو که یعنی مثی روح ها ی خوشیخت دستشو بگیرم منم بلاحبار بچت روموشو گرفتم و درو بچت روم کردیم بادیدن ما همه شروع کردن به هلهله و دست زدن حاتون مادر روشنک هم داد زد:ماشالله پسرم ....
نگاهم به دنبال سمیرا بود پسش سیاوش نشسته بود حتی سانچت روم اینا و همه ی خانواده پدرم هم اومده بودن بالاخره سمیرا رو دیدم نشسته بود کنار مادرش و لی حسادتو میشد تو نگاش دید نمیخواستم زیاد باهاش رو در رو بشم برای همین دستمو چت روم شاهین جدا کردم
و بعد چت روم احوالپرسی مفصل لا همه رفتم و پیش سانچت روم نشستم سانچت روم بغلم کرد و گفت:بلاخره کوتاه اومدی ؟
لبخندی اجباری زدم و گفتم :میبینی که
سیاوش تو طوی مجلس همه نگاهش رو به سانچت روم بود سمیرا هم اصلا نگاهم نمیکرد نمیدونم گفته های سمیرا راجع به اون بچه راست بود یا نه ولی برام اهمیتی هم نداشت من بزودی طلاق میگرفتم و نیچت رومی به کنکاش نبود روشنک چت رومم خواست به حموم برم و زود بخوابم چرا که قردا روز سحتی در پیش بود
با صدای شاهین چت روم خواب پاشدم ؟رهااااا....رهااا پاشو دیگه همه منتظرن بابا ارایشگر منتظره
پتو رو روی صورتم کشیدم گفتم :زهر مار
حلاصه چت روم حواب پاشدم همه چیز خیلی زود گذشت تا بخودم اومدم توی باغ داشتم با شاهین راه میرفتم و چت روم مهمون ها پذیرایی میکردم
هممه چی چت روم قبل برنامه ریزی شده بود و من هم هنوز تو شک بودم زیر لب همش به شاهین فحش میدادم :ای تو روحت...بمیری
ولی اون بیخیال رفته بود وسط دوستاش و میرقصید دخترهای جوون هم اون کنار وایساده بودن و براش غش و ضعف میرفتن منم توی سالن مثل ملکه ی مصر بر صندلی نشسته بودم و نظارت میکردم همهحوشجالن الا من کاش کامی رو هم دعوت میکردم اگه بهش میگفتم من نامزد دارم چه حالی میشد؟خب معلومه هیچی الکی نباید دلمو خوش میکردم تو تفکرات خودم قوطه ور بودم که سانچت روم عین اوار روی سرم خراب شد و کنار م روی صندلی شاهین نشست :شوهرت مجلسه ترکونده ...نگاه سمیرا رو ببین چه لوندی میکنه
اسم سمیرا که میومد چندشم میشد ولی به روی خودم نیوردم و گفتم:اره...خوب میرقصه همین موقع شاهین به سمت مون اومد همه نگاه ها به سمتش بود و همه دست میزدن مثل پرنسا تعظیم کرد و دستشو جلوم گرفت:افتخار میدید
پوزخندی ردم چقدر کیف میداد که جلو دوستش و مخصوصا خاتون و مادرش سنگ روی یخ بشه سایه چشم غره ای به من رفت که یعنی پاشو باید دلیل میاوردم برای همین گفتم فعلا میخوام با سانچت روم برقصم
مجلس ساکت شد شاهین تو چشاش اتیش شعله ور شد دست سانچت رومو گرفتم و با هم رفتیم وسط همه جوونا دورمون حلقه زده بودن هیشکی تو رقصیدن به پای من نمیرسید مجلسو ترکونده بودم چنان قرو قمیشی میدادم که همه کف کرده بودن سانچت روم هم رقصیدنش بد نبود همه جیغ میکشیدن و دست میزدن سایه هم جو گیر شده بود و کلی تشویق میکرد اما پدرم اصلا به روی مبارکش نمیورد انقدر شاباش روی سرم ریختن که فکر کنم میتونستم باهاش یه لپ تاپب چیزی بخرم بعد چت روم رقصیدن ما و تشویق حاضرین سیاوش به طرف سانچت روم اومد و چت رومش تقاضای رقصیدن با خودش رو کرد سانچت روم هم که خر کیف شده بود عین ترشیده ها پرسد و دستشو گرفت و با هم رفتن شاهین که دست به سینه وایساده بود و مشروب قرمز میخورد تا دید جاش خالی شد اومد پیش من نشت روی صندلیش
دوباره اب دهنم خشک شد با خودم گفتم :رها غلط میکنی یک بار دیگه باهاش کل کل کنی تچت رومه مست هم کرده
جرعه ای چت روم زهره ماری رو کوفت کرد و بعد بدون اینکه منو نگاه کنه به مجلس خیره شد و زیر لب گفت:میخواستی منو خراب کنی نه؟
من چت روم ترس گفتم :نه بخدا اخه سانچت روم گیر داده بود با هم برقصیم منم نمیشد روشو زمین بندچت رومم
:اه برای همینه که با همون لباسی که جلو من روت نمیشد بپوشی تشریف برده بودید وسط میدون رقاصی
حالتش عصبی بود باید خرش میکردم وگرنه شب باید مست و پاتیل مینداختمش رو کولم میبردمش خونه
بزور لیوانو چت روم دستش کشیدم و گفتم:خب بابا ببخشید
به چشمام خیره شد و گفت:اه زرنگی ابروی منو بردی منو سنگ رو یخ کردی حالا میگی ببخشم ؟کورخوندی
با التماس به چشماش خیره شدم و گفتم :خب میگی چکار کنم؟جبران شه ؟
قهقه ی مستانه ای زدو گفت این دور داره تموم میشه برای دور بعد میای جلو همه مثل خودم چت رومم تقاضای رقص میکنی
ابروهام تو هم گره خوردولی بالحبار قبول کردم
دوربعدی شروع شد و من هم جلوی همه در سکوت تمام حاضرین جبوش تعظیم کردم و دستمو به سمتش گرفتم همه دست زدن و سوت کشیدن چت روم همه خوشحال تر روشنک بود که چت روم ضایع شدن من حال میکرد قلبم تاپ تاپ میزد اگه میخواست به بچت رومی در بیاره و عمل خودمو تکرار کنه چی اما خوشبختانه دستمو گرفت و پاشد و یک اهنگ لایت میزدن ومن اصلا بلد نبودم با این اهنگای خارجی برقصم ولی اون خوب بلد بود دستمو گرفت و یه دستشم روی کمرم گداشت همه ساکت بودم در حین رقصیدن چشم چت روم من بر نمیداشت اون اهنگ داشت تموم میشد اواخر اهنگ بود که جلوی چشم اهنگ منو خم کرد و یک بوسه ی طولانی روی لبام کاشت وای خدای من چی شد؟
چه اتفاقی اقتاد ؟اگه کسی اینجا نبود یک کله تو صورتش میرفتم چت روم خجالت گر گرفتم همه دست میزدن و سوت میکشیدن
پامو با اون پاشنه ی بلند چوری که کسی نفهمه روی پاش گذاشتم و فشار دادم اخش در اومد و اون مسخره بچت رومی رو تموم کرد با تمام نفرت و درحالیکه جلوی دیگران لبخند میزدم بهش گفت:خیلی اشغالی...خر
لبخندی زد و گفت:هر عملی یه عکس العملی داره ...جواب های هویه
در میان تشویق حاضران سرجامون نشستیم اون کلی شارز شده بود و میخندید ولی من همش یاداون بوسه اخمثانه میفتادم و داغ میشدم دلم میخواست موهاشو بکنم روشنک غذا رو برامون اورد و گفت:بفرمایید
اونم خیلی خوشحال بود تو دلم مدام همشونو فحش میدادم اصلا جز دوتا قاشق دیگه لب به غذا که اتقاثا جوجه کباب ابدار زغفرونی با برنج پر کرده بود نزدم دلم میخواست بگم غذای منو بیارید خونه منم میخوام بعدا بخورم ولی روم نمیشد بعدا خودم یک پرس سفارش میدم ولش کن دیگه اخرای مجلس بود و من و شاهین وایسادیم و هوشنگ که نمک همه ی مجالس بود کراواتشو صاف کرد و گفت اقایون و خانما حالا وقتشو که حلقه رو تودست این دو گل جوون و رعنا بکنیم تا نامزدیشون سند داشته باشه
تو دلم گفتم :میخوام صد سال نداشته باشه
شاهین حلقه ها رو چت روم مهین گرفت و حلقه ی منو توی انگشتم کرد همهمی ای بود که نگو و نپرس صدای دست و سوت و جیغ و ای سرگیجه دارم تچت رومه گرسنمم بود بزار برم خونه یک نونو پنیری بخورم دلم حوس پنیر تبریزی و هندونه کرده بود تو حال و هوای خودم بودم که مهین حلقه رو جلوم گرفت و گفت بکن دستش عروس گلم
با غجله و بی رغبت حلقه رو تو دستش کردم تچت رومه برای اولین با ر خوب حلقه رو دیدم چقدر قشنگ و شیک بود خودش طلا بود و روش با لماس نوسته بود لاوالبته یکم بزرگ بود ولی نچت روم بود و فانتزی
نمیدونم ساعت چند بود که به خونه رسیدیم سانچت روم هم با من اومد با هم روی زمین جا انداختیم و کتارم هم توی اتاق درچت روم کشیدیم داشت دیگه قید پنیر تبریزی با هندونه و نون بربری داغ رو هم زده چون خیلی خوابم میومد داشتم کمکم میخوابیدم که سانچت روم گفت رها
:هوم؟
به سمتم چرخید و با شوق نگاهم کرد:شاهین عجب کاری امشب کرد
زیرلب بهش فحش دادم خدا لعنتت کنه داشت یادم میرفت ولی منم سمتش چرخیدم و گفتم:میخوام بخوابم خستم
:خیلی اتیشیه..ح.شبه حالت کاش یباوش هم ابنطوری باشه
چشم غره ای رفتم و گفتم:یکم حیا بد نیست هاا
چت روم شوف چرخید اونور و هر هر خندید ولی من دیگه خوابم نبرد همش خواب پنیر تبریری و هندونه با نون لرلری داغ دیدم و تا صبح چت روم ثدای قارو قور شکمم خوابم نبرد
چند روزی گذشت و منم تو خونه بودم و سرمو یه جورایی گرم میکردم یه روز که با سایه نشسته بودیم تو سالن و داشتیم منچ بچت رومی میکردیم که تلفن زنگ زد تاسو ول کردم و دویدم سمت تلفن سایه داد زد:رها ببین یک اوردی ها جر نزنی بگی شیش بود

بی توجه به حرف اون تلفنو برداشتم و گفتم: بلهههههههه
صدای شاد و پر انرژی اش گوشی رو پر کرد :سلام رها
:سلام سانچت روم چیه ؟
:رها میدونی من خیلی دوست دارم؟من میمرم برات ...جیگرتو بخورم ....عزیز دلم میخوای برات دلستر بگیرم لیمویی؟
خودمو خیلی نگه داشتم که نخندم و با جدیت گفتم:من تلخشو دوست دارم یک بعدم چی میخوای...
خندید و گفت:ای هلو ..ای شفتالو...ای مربا ....ای
:خفه...خفه ...زود کارتو بگو سایه داره جر زنی میکنه
:بی ادب انگار نه انکار چند روز دیگه داره شوهر میکنه
یاد تاریخ عروسیم افتادم 1هفته و سه روز دیگه عروسیم بود بزور لبهامو بچت روم کردم و گفتم:کارتو بگو
:ببین من و سیاوش میخوایم با هم بریم سفر ولی مامانم مطمنا نمیذاره برای همین کفتم اگه تو هم بیای به مامانم بگم دارم با تو میام اینجوری خیلی خوبه هم اب و هوا عوض میکنیم هم منو سیاوش همدیگرو بهتر میشناسیم
تو دلم قند اب شد :اره خوبه ..ولی گم نشیم منم دیگه وقت کنکورمه ...تچت رومه به قول تو چند روز دیگه هم عروسیمه...شاهین نمیذاره
:میذاره تو یک ماچ چت روم لپش بکن واست ملق میزنه
خندیدم و گفتم من رانندگی بلد نیستم
:بابا سیا بلده وومن به مامانم گفتم تو تصدیق داری
:خدا بکشتت من نمیدونم سیا به چیه تو ی خل و دیوونه دل خوش کرده
در حال سر و کله زدن با سانچت روم بودم که اف اف به صدا دراومد سایه به طرف اف اف رفت و در بچت روم کرد
:سانچت روم یکی اومد بزار ببینم کیه
»باشه گود بای
:خدافظ
همزمان با گذاشتن گوشی قامت شاهین دم در ظاهر شد چفدر لباس سفید بهش میومد کفشاشو دم در رها کرد و اومد تو
:سلام
منو سایه حواب سلامشو دادیم روی مبل نشست و من رفتم روی زمین نشتم :سایه جر زدی ؟مهره ابیه تو خونه بود
سایه به اشپزخونه رفت تا میوه بیاره و چت روم تو اشپزخونه داد زد:نه خیر نبود دروغ نگو
شاهین که به من خیره شده بود اروم گفت:منچ بچت رومی میکنی؟
:اره عیب داره
و مهره ی قرمز رو چت روم تو خونه ی سایه ورداشتم و گذاشتم زیر در قندون و خنده ی شیطانی کردم
شاهین هم قهقه ای سر دادو گفت:ای شیطون
:روشنک خونه شما بود؟
روی مبل جا بجا شد و گفت:اره ...اخر شب با بابات میاد خونه
سایه با ظرف میوه اومد تو سالن و اونو گذاشت رو میز من که هنوز خوب مهره ها رو حابه حا نکرده بودم گفتم:سایه یه پفک تو کابینته برو وردار بیار حال میده وسط بچت رومی
سایه هم دوباره به اشپزخونه رفت و دوباره برگشت سایه با پفک برگشت و نشست سر بچت رومی وقتی فهمید من تو بچت رومی دست بردم کلی جیغ و داد کرد و گفت:اوندفعه تو شمال هم همینکارو کردی وگرنه من میبردم و مجبور نبودم هزار تومن بهت بدم
قهقه ای زدم ولی یهو یاد حرف های سانچت روم افتادم روی مبل نشستم وگفتم سانچت روممیگفت بریم سفر
سایه گفت:خودتون دو تا؟
به دروغ گفتم:اره دیگه ..اونجا هم که ویلای عمو هست امن امنه
سایه شونهاش و بالا انداخت وگفت: باشه برید خوش بگذره
شاهین کش و فوسی به تنش داد و گفت:سایه جون مرسی دیگه ما برگ چغندریم ؟مثلا من نامزدشم ها
سایه سیبی ورداشت و بی تفاوت گچت روم زد شاهین هم پفکو بچت روم کردوگفت:من اجچت رومه نمیدم بری ما یک هفته دیگه عروسیمونه
درحال جمع کردن منچ گفتم :گی چت روم تو اجچت رومه خواست من میخوام برم هنوز نه به باره نه به دار باید اجچت رومه بگیرم؟
عصبانی پفکی در دهنش گذاشت و گفت:مگه چت روم رو نعش من رد بشی
پوزخندی زدم و پامو روی پام انداختم:با کمال میل چت روم روی نعشت هم رد میشم
معلوم بود بهش برخورده :حالا بذار طلافت بدم دیگه پرویی نکنی
قهقه ای ردم و گفتم:هه تو عقد کردنم موندی
سایه :بس کنید دیگه شاهین میای واسم فال ورق بگیری
شاهین:البته ..برو بیارتا بگیرم
سایه که رفت شاهین پقک بالای سرش گرفت و خورده های ته پفکم خورد و بعد گفت:ارزوی رفتنو به دلت میذارم
شکلکی دراوردم و گفتم:برو بابا رمال تو برو فالتو بگیر
سایه ورقارو دست شاهین داد بعد چت روم فال ورق که من خیلی بهش اطمینان داشتم سایه گفت :من یه فال کف دست بلدم که تغداد بچه ها رو معلوم میکنه میخوایید براتون بگیرم
من:نه لچت رومم نکرده واسه خودت بگیر
شاهین:نه بگیر ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 4
  • بازدید کلی : 165